مدت مدیدی برنامه های روزانه ای می نوشتم که خروجی خاصی نداشتند. با این که برنامه ریزی دقیق و مو به مو انجام می شد اما هیچ وقت نمی توانستم طبق برنامه پیش بروم. اگر بخواهم خوش بینانه برآورد کنم حداکثر می توانم عدد 30 را برای شاخص درصد تحقق در نظر بگیرم. این درصد تحقق به معای واقعی کلمه افتضاح بود. دلایل زیادی در کاهش راندمان و عدم تحقق برنامه زمان بندی دخیل بودند. مثلاً گاه قبل از شروع یکی از پارت های برنامه کار غیر منتظره ای پیش می آمد و عملاً همه چیز به هم می ریخت. به عنوان مثال طبق زمان بندی می بایست از ساعت 13 الی 14 زبان می خواندم. اما درست در همان زمان کاری پیش می آمد و همه چیز را کن فی می کرد.

بعدها آموختم لازم نیست آن قدرها هم دقیق برنامه ریزی کنم. در واقع فقط لازم بود برنامه ریزی دقیقی داشته باشم نه زمان بندی دقیق. این اصل به ویژه برای زمان هایی که در کارخانه هستم و هر لحظه ممکن است کار جدیدی برای انجام دادن به وجود بیاید صادق است.

از آن پس تصمیم گرفتم صرفاً اهداف هر روز را مشخص کنم نه زمان دقیق انجام آن را. فرضاً فقط می دانستم امروز باید یک ساعت زبان بخوانم و یک ساعت هم DAX بی آن که زمان دقیق انجام این تسک ها را مشخص کنم. اما چگونه؟ 

استراتژی این بود که هر وقت فرصتی پیش می آمد شروع به خواندن زبان یا یادگیری DAX و امثالهم می کردم. با این توصیف ممکن بود یک ساعت مطالعه زبان به دو پارت 30 دقیقه ای تقسیم بشود. چاره ای وجود نداشت. از این رو کار عمیق را تمرین کردم و توانستم همان 30 دقیقه را به عمیق ترین حالت ممکن روی کارهایم تمرکز کنم. شاید در بادی امر کمی غیر معقول به نظر برسد اما برای من نتیجه فوق العاده بود. تجربه من از اجرای این تکنیک نشان می دهد این روش به طور خاص برای افراد پر مشغله می تواند بهترین راهکار باشد. 

برنامه ریزی صحیح

برنامه ,زمان ,دقیق ,کنم ,ریزی ,انجام ,برنامه ریزی ,می آمد ,زمان بندی ,پیش می ,یک ساعت

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها


اندام آرا موسسه حسابداری در رشت رباتسازی و انواع سورس ربات تلگرام معرفي بهترينها یادگیری برنامه نویسی مقدماتی frectalyshonar Cynthia's page آموزش آباکوس گروه ریاضی استان همدان Brad